بچه های سایبری

جنگی که بود ، راهی که هست
بچه های سایبری

بچه های سایبری لبیکی است به فرمان جهاد نرم مقام معظم رهبری

آخرين نظرات
دوستان

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مسخره کردن» ثبت شده است

 استهزاء مسلمانان توسط وهابیت

وهابی ها کسانی هستند که ادعا می کنند مسلمان واقعی هستند، اما عمل به دستورهای قرآن نمی کنند؛ یکی از کارهای زشت آنان که در مکه و مدینه نیز زیاد دیده می شود و نشان غرور بی حدو اندازه آنان است، تمسخر مسلمانان دیگر، بویژه شیعیان است؛ آنان شیعیان را به هنگام نماز خواندن و یا وضو گرفتن، به باد مسخره کردن و خندیدن می گیرند و البته در سخنرانی های متعدد و در جلساتی که مخفی هم نمی کنند، شهادت حضرت زهراعلیهاسلام و حتی مهدویت را نیز به باد تمسخر می گیرند و از شیعیان به مجوس یاد می کنند، در حالی که قرآن کریم می فرماید:

یَأَیهَُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِّن قَوْمٍ عَسىَ ان یَکُونُواْ خَیرًْا مِّنهُْمْ وَ لَا نِسَاءٌ مِّن نِّسَاءٍ عَسىَ ان یَکُنَّ خَیرًْا مِّنهُْنَّ  وَ لَا تَلْمِزُواْ انفُسَکمُ‏ْ وَ لَا تَنَابَزُواْ بِالْأَلْقَابِ  بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْایمَانِ  وَ مَن لَّمْ یَتُبْ فَأُوْلَئکَ هُمُ الظَّالِمُون[1]

  • ۰ نظر
  • ۱۹ خرداد ۹۳ ، ۰۹:۱۰
  • sajad jazayeri

بار خدایا از کارهایی که کرده ام به تو پناه می برم از جمله :

از این که حسد کردم ...

از این که تظاهر به مطلبی کردم که اصلا نمی دانستم ...

از این که زیبایی قلمم را به رخ کسی کشیدم ...

از این که در غذا خوردن به یاد فقیران نبودم و این که شکمم سیر بود و یاد گرسنگان نبودم ...

از این که مرگ را فراموش کردم ...

از این که در راهت سستی و تنبلی کردم ...

از این که عفت زبانم را به لغات بی هوده آلودم ...

از این که در سطح پایین ترین افراد جامعه زندگی نکردم ...

از این که منتظر بودم دیگران به من سلام کنند ...

از این که شب بهر نماز شب بیدار نشدم ...

از این که دیگران را به کسی خنداندم ، غافل از این که خود خنده دار تر از همه هستم ..

از این که لحظه ای به ابدی بودن دنیا و تجملاتش فکر کردم ...

از این که در مقابل متکبر ها ، متکبرترین و در مقابل اشخاص متواضع ، متواضع تر نبودم ...

از این که زبانم گفت بفرمایید ولی دلم گفت نفرمایید ...

از این که نشان دادم کاره ای هستم ، خدا کند که پست و مقام پستمان نکند ...

از این که ایمانم به بنده ات بیشتر از ایمان به تو بود ...

از این که منتظر تعریف و تمجید دیگران بودم ، غافل از اینکه تو بهتر از دیگران می نویسی و با حافظه تری ...

از این که در سخن گفتن و راه رفتن ادای دیگران را در آوردم ...

از این که پولی بخشیدم و دلم خواست از من تشکر کنند ...

از این که از گفتن مطالب غیر لازم خودداری نکردم و پر حرفی کردم ...

از این که کاری را که باید فی سبیل الله می کردم نفع شخصی، مصلحت یا رضایت دیگران را نیز در نظر داشتم ...

از این که نمازم را بی معنی خواندم و حواسم جای دیگری بود، در نتیجه دچار شک در نماز شدم ...

از این که بی دلیل خندیدم و کمتر سعی کردم جدی باشم و یا  هر کسی را مسخره کردم ...

از این که " خدا می بیند " را در همه کارهایم دخالت ندادم ...

از این که کسی صدایم زد اما من خودم را از روی ترس و یا جهل ، یا حسد و یا... به نشنیدن زدم...      از.........


                                                       فراز هایی از توبه نامه شهید 13 ساله ( علیرضا محمودی )

  • ۰ نظر
  • ۱۶ مرداد ۹۲ ، ۱۴:۲۷
  • sajad jazayeri