بچه های سایبری

جنگی که بود ، راهی که هست
بچه های سایبری

بچه های سایبری لبیکی است به فرمان جهاد نرم مقام معظم رهبری

آخرين نظرات
دوستان

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امر به معروف و نهی از منکر در سیره ی شهدا» ثبت شده است


شهید مصطفی چمران بعد از گرفتن مدرک دکترا از دانشگاه آمریکا ،در یکی از موسسات علمی آنجا مشغول کار شد . بعد از چند سال زمانی که بولتن عملکرد موسسه را مرور می نمود  ،مطلبی خواند مبنی بر کمک های تسلیحاتی و نظامی آن موسسه به صهیونیسم ها .

همان جا تصمیم گرفت به ازای سالهایی که در آمریکا برای موسسه ضد فلسطینی کار می کرد به لبنان برود و در کنار برادران لبنانی برعلیه صهیونیسم بجنگد و سالهای گذشته را جبران کند . 


  • ۲ نظر
  • ۱۰ شهریور ۹۲ ، ۰۰:۴۳
  • sajad jazayeri

برای ناهار آمده بود چادر، فهمیده بود که یکی از بچه ها غذا اضافه سفارش داده . همه را بیرون روی سنگ های داغ به صورت کلاغ پر و پامرغی تنبیه کرد بچه ها حسابی خسته شده بودند.  بلندشان کرد و گفت : (سعی کنید دروغ بین شما جا باز نکنه شما که در راه خدا می جنگید نباید لقمه ای حرام از گلوتون پایین بره)....!

 بعد هم با یک شوخی از دل همه در آورد .

خاطره ای از سردار شهید حاج حسین خرازی

  • ۱ نظر
  • ۱۷ مرداد ۹۲ ، ۱۱:۳۴
  • sajad jazayeri

سوار تاکسی که شد از راننده خواست که نوارش را خاموش کند .راننده که جوان خوش چهره ای بود گفت :(بابا بی خیال ! ما جواینم، بزارید آزاد باشیم) محمود گفت : ( شما اگر جایی آتش باشه بنزین داخلش می ریزید یا مواد منفجره کنارش میزارید ؟)پسر جوان که از سوال تعجب کرده بود ، گفت (نه ، این طوری که آتش شعله ور می شه !)محمود گفت :  خوب، شما جوانید و آتش شهوت درونتون شعله وره ،دیگه نباید با این چیزا بیشترش کنید ، ممکنه به جایی برسه که دیگه نتونید جلوش را بگیرید و دین و دنیاتون را از دست بدید !...

خاطره ای از شهید محمود سعیدی نسب

  • ۲ نظر
  • ۱۴ مرداد ۹۲ ، ۱۲:۲۳
  • sajad jazayeri

زمین بایر وسط روستا محلی برای قمار بازی شده بود . جوان های روستا هر چند روز یکبار دور هم جمع می شدند و قمار می کردند . سید اسماعیل چند دفعه ای به آنها تذکر داد ،اما فایده ای نکرد . آخر به کمیته اعلام کرد و بساطشان را جمع کردند . از آن روز به آن سنگ میزدند و از دور ناسزا میگفتند ، اما برایش مهم نبود و می گفت :

( این جا برای من با جبهه فرقی نداره ، حتی اگر من را بزنند و بشکنند ، من وظیفه ام را انجام میدهم  و به امر به معروفم ادامه می دهم. )

خاطره ای از شهید سید اسماعیل حسینی

  • ۱ نظر
  • ۱۴ مرداد ۹۲ ، ۱۱:۵۹
  • sajad jazayeri