بچه های سایبری

جنگی که بود ، راهی که هست
بچه های سایبری

بچه های سایبری لبیکی است به فرمان جهاد نرم مقام معظم رهبری

آخرين نظرات
دوستان

۱۰ مطلب با موضوع «امر به معروف و نهی از منکر در سیره شهدا» ثبت شده است


پایمال کردن حقوق زنان و تحقیر آنان

در مسلک وهابیت، زن هیچ جایگاهی ندارد و هم چون زمان جاهلیت قبل از اسلام، حتی از کوچک ترین حقوق یک انسان بی بهره است؛ وهابیت از زنان تنها برای استفاده شهوانی و تولید مثل و یا کار کردن استفاده می کنند و کمترین حقوق آنان را ضایع می کنند، در حالی که قرآن کریم می فرماید: مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَکَرٍ اوْ انثىَ‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَوةً طَیِّبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ اجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا کَانُواْ یَعْمَلُون[1]                             

هر کس کار شایسته‏اى انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، در حالى که مؤمن است، او را به حیاتى پاک زنده مى‏داریم و پاداش آن ها را به بهترین اعمالى که انجام مى‏دادند، خواهیم داد.

طبق این آیه، هم مرد و هم زن، دارای احترامند و در پیشگاه خداوند مهربان، یکسان هستند.

  • ۰ نظر
  • ۱۹ خرداد ۹۳ ، ۰۹:۰۱
  • sajad jazayeri


بر خلاف فضای سنگین مکه و مدینه، در سایر شهرهای عربستان مقوله حجاب رنگ دیگری به خود می‌گیرد؛ در محل‌‌های کاری و تفریحی شهرهای دیگر نظیر ریاض و سواحل تفریحی جده، فضای فرهنگی به صورتی ترسیم شده که بیننده در نگاه اول از مشاهده چنین تصاویری در عربستان سعودی شوکه می‌شود، بویژه اگر این بیننده، زائری باشد که تنها شهرهای مذهبی مانند مکه و مدینه را دیده و اوضاع آن را به تمام شهرهای این کشور تعمیم می‌دهد.

 شهرها و اماکن تفریحی در عربستان مانند ریاض و جده از مناطقی هستند که میزان فساد و بی‌حجابی در آن ها در حد بی‌سابقه‌ای افزایش یافته است؛ برای روشن شدن ابعاد این فساد، تنها به ذکر یکی از اماکن تفریحی درشهر جده می‌پردازیم.

منطقه "درة العرس" تفرجگاهی ساحلی است که با عبور از حجاب افراطی مد نظر مفتیان وهابی، به اوج بی بندوباری و هرج و مرج جنسی رسیده است؛ در این منطقه که تحت تدابیر شدید قرار دارد، از گرفتن تصاویر مربوط به تفریحات ناسالمی که در آن وجود دارد ممانعت می‌شود، اما چندی پیش، انتشار برخی تصاویر از داخل این مجتمع تفریحی، عمق رسوایی خاندان سعودی را در برداشت؛ اختلاط دختر و پسر،‌ اسکی روی آب زنان، اختلاط شهروندان سعودی با گردشگران فاسدالاخلاق بیگانه، شرب خمر و بی حجابی از جمله مظاهر ناهنجاری های اخلاقی و دین ستیزی در منطقه درة العرس است.[2]



[1]  سایت برداشت نیوز 14شهریور 1390

[2]  برخط نیوز و جام نیوز

  • ۰ نظر
  • ۱۹ خرداد ۹۳ ، ۰۸:۵۹
  • sajad jazayeri


بدحجابی و بی حجابی در وهابیت

احمد بن قاسم الغامدی" مفتی جوان اهل سنت که سمت‌های مهمی در اداره کل امر به معروف و نهی از منکر نیز دارد، به تازگی فتوای عجیبی درباره حجاب صادر کرده و مدعی شده که آیه وجوب حجاب، صرفاً برای حفظ شأن زنان پیامبر نازل شده و عموم مسلمانان را شامل نمی‌شود![1]

در دو شهر مدینه منوره و مکه مکرمه، نوع حجاب عمومی خانم‌ها پوششی است که بر اساس آن، زنان حتی باید دست‌ها و صورت خود را نیز بپوشانند و تنها چشم‌های آن ها برای دیدن اطراف باز خواهد بود. فضای عمومی و فرهنگی شهرهای مکه و مدینه به این صورت است و همین فضاست که برخی زائران ایرانی را به این گمان باطل می‌رساند که حاکمیت عربستان سعودی نسبت به رعایت اصول مربوط به حجاب موفق بوده است و این درست همان اشتباهی است که برخی درباره نمازهای جماعت در این کشور که منحصر به رعایت ظواهر است، مرتکب می‌شوند، در حالی که همه این کارها برای عوام فریبی است.

  • ۰ نظر
  • ۱۹ خرداد ۹۳ ، ۰۸:۵۸
  • sajad jazayeri


شهید مصطفی چمران بعد از گرفتن مدرک دکترا از دانشگاه آمریکا ،در یکی از موسسات علمی آنجا مشغول کار شد . بعد از چند سال زمانی که بولتن عملکرد موسسه را مرور می نمود  ،مطلبی خواند مبنی بر کمک های تسلیحاتی و نظامی آن موسسه به صهیونیسم ها .

همان جا تصمیم گرفت به ازای سالهایی که در آمریکا برای موسسه ضد فلسطینی کار می کرد به لبنان برود و در کنار برادران لبنانی برعلیه صهیونیسم بجنگد و سالهای گذشته را جبران کند . 


  • ۲ نظر
  • ۱۰ شهریور ۹۲ ، ۰۰:۴۳
  • sajad jazayeri

برای ناهار آمده بود چادر، فهمیده بود که یکی از بچه ها غذا اضافه سفارش داده . همه را بیرون روی سنگ های داغ به صورت کلاغ پر و پامرغی تنبیه کرد بچه ها حسابی خسته شده بودند.  بلندشان کرد و گفت : (سعی کنید دروغ بین شما جا باز نکنه شما که در راه خدا می جنگید نباید لقمه ای حرام از گلوتون پایین بره)....!

 بعد هم با یک شوخی از دل همه در آورد .

خاطره ای از سردار شهید حاج حسین خرازی

  • ۱ نظر
  • ۱۷ مرداد ۹۲ ، ۱۱:۳۴
  • sajad jazayeri

به خانمش گفت : ( اگر چیزی لازم داری بنویس تا بخرم .) خودکار را برداشت تا بنویسد . یک دفعه مهدی داد زد ( اون خودکار را بزار سر جاش ، از خودکار خودمون استفاده کن ، اون مال بیت الماله ) ترسید ،فکر کرده بود حالا چی شده ؟! می خواست بهانه بیاورد که اینقدر سخت نگیر .

اما مهدی گفت : ( به کسی کار نداشته باش ، ما باید ببینیم حضرت علی علیه السلام چطور زندگی می کردند .)

خاطره ای از شهید مهدی باکری

 

  • ۲ نظر
  • ۱۶ مرداد ۹۲ ، ۱۴:۰۰
  • sajad jazayeri

پیرمرد دست مصطفی را گرفته بود . می کشید و می خواست ببوسد ، ول کن نبود . اصرار می کرد . آخر پیشانی مصطفی را بوسید . رو کرد به بقیه و گفت :( پسرم دانشجو بود .حسابی افتاده بود تو خط سیاست و حزب بازی و از این چیز ها یک روز توی لشکر ، دوره گرفته بود که مصطفی سر می رسه و یکی می خوابونه توی گوشش که اگه اینجا اومدی ، به خاطر خداست ، نه به خاطر بنی صدر و بهشتی . در لشکر امام حسین علیه السلام باید خالص بمونی برای امام حسین علیه السلام و گرنه ، زود راهت را بگیر و برگرد دیگه از همون موقع حزب و این بازی ها را گذاشت کنار .)

 

خاطره ای از شهید حجت الاسلام مصطفی ردانی پور

  • ۱ نظر
  • ۱۵ مرداد ۹۲ ، ۱۴:۵۶
  • sajad jazayeri

چند سالی می شد که جنگ تمام شده بود و قاب عکس علیرضا روی طاقچه یادآور خاطرات بود . برادر که بعد از مدتی فرصت کرده بود به مسجد سری بزند ، بعد از نماز رفت سراغ حاج آقا و دو زانو نشست کنارش ، با احترام سلام کرد و گفت ( فرستاده بودید دنبال من ؟ ) حاج آقا بعد از سلام و احوال پرسی نگاهی به اطراف کرد و آهسته گفت ( دیشب خواب برادرتان را دیدم . به من سپرد تا به شما بگویم مواظب اداء نماز صبح باشید ) برادر که حالا عرق شرم به روی پیشانی اش نشسته بود یادش افتاد چقدر غرق دنیا شده است و تا آخرای شب مشغول کار است و اکثر صبح ها هم از فرط خستگی نمازش قضا می شود .

خاطره از شهید علی رضا کریمی

  • ۰ نظر
  • ۱۵ مرداد ۹۲ ، ۱۱:۰۰
  • sajad jazayeri

سوار تاکسی که شد از راننده خواست که نوارش را خاموش کند .راننده که جوان خوش چهره ای بود گفت :(بابا بی خیال ! ما جواینم، بزارید آزاد باشیم) محمود گفت : ( شما اگر جایی آتش باشه بنزین داخلش می ریزید یا مواد منفجره کنارش میزارید ؟)پسر جوان که از سوال تعجب کرده بود ، گفت (نه ، این طوری که آتش شعله ور می شه !)محمود گفت :  خوب، شما جوانید و آتش شهوت درونتون شعله وره ،دیگه نباید با این چیزا بیشترش کنید ، ممکنه به جایی برسه که دیگه نتونید جلوش را بگیرید و دین و دنیاتون را از دست بدید !...

خاطره ای از شهید محمود سعیدی نسب

  • ۲ نظر
  • ۱۴ مرداد ۹۲ ، ۱۲:۲۳
  • sajad jazayeri

زمین بایر وسط روستا محلی برای قمار بازی شده بود . جوان های روستا هر چند روز یکبار دور هم جمع می شدند و قمار می کردند . سید اسماعیل چند دفعه ای به آنها تذکر داد ،اما فایده ای نکرد . آخر به کمیته اعلام کرد و بساطشان را جمع کردند . از آن روز به آن سنگ میزدند و از دور ناسزا میگفتند ، اما برایش مهم نبود و می گفت :

( این جا برای من با جبهه فرقی نداره ، حتی اگر من را بزنند و بشکنند ، من وظیفه ام را انجام میدهم  و به امر به معروفم ادامه می دهم. )

خاطره ای از شهید سید اسماعیل حسینی

  • ۱ نظر
  • ۱۴ مرداد ۹۲ ، ۱۱:۵۹
  • sajad jazayeri